گوهرنویس

سیری در امواج خروشان اقیانوس بی‌کران نهج البلاغه

گوهرنویس

سیری در امواج خروشان اقیانوس بی‌کران نهج البلاغه

گوهرنویس
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

 بِنُورِکَ اهْتَدَیْنَا وَ بِفَضْلِکَ اسْتَغْنَیْنَا وَ بِنِعْمَتِکَ أَصْبَحْنَا وَ أَمْسَیْنَا ذُنُوبُنَا بَیْنَ یَدَیْکَ نَسْتَغْفِرُکَ اللهُمَّ مِنْهَا وَ نَتُوبُ إِلَیْکَ

(به نور تو هدایت شدیم، و به فضل تو بى نیاز گشتیم، و به نعمتت بامداد نمودیم‏ و شامگاه کردیم، گناهان ما پیش روى توست، خدایا از گناهانمان از تو آمرزش مى خواهیم، و به سوى تو باز مى گردیم.)

خدایا پرونده مان جلوی تو باز است. نمی‌توانیم حاشا کنیم؟ گردن ما ازمو باریک‌تر است. پاک کردن این پرونده پر از گناه کار توست.  

اگر چه مرتب پرونده سیاه من زیادتر می‌شود اما تو هرگز مرا از دیده رحمتت کنار نزدی، نعمت خودت را بر من مستمر ساختی؛ تو عزیزی و حلیمی.

تن خسته، پا شکسته، درها تمام بسته ... جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی

مطالب بیشتر:

فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی

کتاب و کرونا

زینب به جرم عشق اسیر شد!

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

کَلا یَا کَرِیمُ فَلَیْسَ هَذَا ظَنَّنَا بِکَ وَ لا هَذَا فِیکَ طَمَعَنَا یَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِیکَ أَمَلا طَوِیلا کَثِیرا إِنَّ لَنَا فِیکَ رَجَاءً عَظِیما عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا

(هرگز اى بزرگوار، چنین گمانى به تو نیست، و طمع ما درباره تو این چنین نمى باشد، پروردگارا، ما درباره تو آرزوى طولانى بسیارى داریم، ما نسبت به تو امید بزرگى داریم، از تو نافرمانى کردیم و حال آنکه امیدواریم گناه را بر ما بپوشانى.)

خدایا ما به تو خوش بینیم، به رحمت گسترده تو امیدوارم. بله می‌دانم که گنه‌کارم اما امیدم و حسن ظنّم به تو بیشتر است. ‌. آیا خلاف حسن نظر ما به تو اتفاق می‌افتد؟ هرگز هرگز! تو کریمی، حتی بدون درخواست کردن هم عطا می‌کنی. اما من نمی‌فهمم و معرفتم کم است.

مطالب بیشتر:

معرفی کتاب خون دلی که لعل شد

درباره گلوله‌های داغ

 

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ فَوَ عِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی لَوْ نَهَرْتَنِی مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِکَ

(اى گسترده آمرزش، اى گشاده ‏دست به رحمت، اى آقاى من به عزّتت سوگند، اگر مرا برانى‏ از درگاهت دور نخواهم شد.)

گاهی میروی طرف رفیقت، رفیقی که خیلی دوستت دارد، دستانش را از دو طرف کامل باز می‌کند و شما را در آغوش می‌گیرد. خدا باسط الیدین به رحمت است یعنی همین طور دستانش را تا آخر باز می‌کند پس خودت را توی بغلش جا کن. نفس عمیقی بکش ، آرامش عجیبی نصیبت می‌شود.

خدایا می‌دانم سزاوار این همه مهربانی تو نیستم. اما به عزتت قسم اگر مرا از در خانه ات برانی، من دست برنمی‌دارم چون تو دریای بی کران رحمتی و من می‌خواهم شناور شوم در آن.

مطالب بیشتر:

مرگ نزدیک است آماده باشیم!

آدمى در جهان نشانه است و تیرهاى مرگ بدو روانه

خدایا انگار مستم و نمی‌فهمم!

خدایا خودت مرا مدیریت کن!

 

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

یَا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إِلَیْکَ وَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ مَنْ لاذَ بِکَ وَ انْقَطَعَ إِلَیْکَ

(اى محبوبِ کسی ‌که به تو دوستى ورزید، اى نور چشمِ کسی که به تو پناه آورد و براى رسیدن به تو از دیگران گسست)

ای خدای من، ای محبوبم آنقدر مهربان و دوست داشتنی هستی که تا ما ابراز محبت می‌کنیم تو عکس العمل نشان می‌دهی و ما را در آغوش پر از آرامش و نور خود فرو می‌بری. گاهی می‌شود که در تنگنا و فشار روحی قرار می‌گیریم، چشمان بی‌رمق‌مان دور می‌چرخد تا پناهگاه مطمئنی پیدا کند. گاهی حتی پدر و مادر و همسر و دوست و فرزند درکت نمی‌کنند یا نمی‌توانند درکت کنند، بی‌پناه می‌شوی، اینجاست که با اندک توجهی خالصانه به خدا آنچنان غرق در آرامش می‌شوی که وصف لذتش هم ممکن نیست. تا نچشی نمی‌فهمی! پس سعی کن بچشی!

مطالب بیشتر:

عشقم به‏ تو واسطه‏‌ام به پیشگاه توست

تو دائم و دقیق نگاهم می‌کنی

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا لِأَنَّکَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ

(من آن نیستم که در رهایى از کیفرت بر اعمالمان تکیه کنم، بلکه به احسانت بر ما اعتماد دارم، چرا که تو اهل تقوا و مغفرتى)

خدایا من برای نجات خودم تکیه بر اعمال دست و پا شکسته‌ام ندارم. اعمال من یا ناقص بوده یا با ریا و خودنمایی و یا هزار ناخالصی دیگر. نمی‌توانم ادعا کنم که فقط برای رضای تو عمل کردم. ای خدا نگاهم به فضل و کرم بی‌انتهای توست. اعتمادم به بخشش کریمانه توست

مطالب بیشتر

خدایا تو را به تو شناختم

به غیر او امید نبندیم

درباره گلوله‌های داغ

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

سَتَّارُ الْعُیُوبِ غَفَّارُ الذُّنُوبِ عَلامُ الْغُیُوبِ تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِکَرَمِکَ

(پوشنده عیب‌ها، آمرزنده‏ گناهان، داناى نهان‌ها، گناه را با کرمت می‌‌‏پوشانى.)

اگر دیگری نگاهم می‌کرد، گناه نمی‌کردم. اما تو دائم و دقیق نگاهم می‌کنی و من بی توجه‌ام، انگار زیادی پررو شده‌ام. ای خدا نه بخاطر اینکه تو را دست کم بگیرم بلکه بخاطر اینکه تو عیب پوشی می‌کنی، رسوا نمی‌کنی و زود انتقام نمی‌گیری، من این چنین جرأت پیدا کرده‌ام. خدایا من هرگز نخواسته‌ام در برابرت قد علم کنم و جسورانه گناه کنم. گناهانم از روز جهل و غفلت است، از روی بی‌معرفتی است. خدایا معرفت و محبّت به خودت را در دلم روز به روز بیشتر کن.

مطالب بیشتر:

خدایا تو در پرده نیستی

عشقم به‏ تو واسطه‏‌ام به پیشگاه توست

آیا این جمله درسته؟ (آدم باید دلش پاک باشه...)

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

أَنَا یَا سَیِّدِی عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ.

(من اى آقایم پناهنده به فضل توام، گریزان از تو به سوى توام)

خدایا پرونده‌ام سیاه و رویم سیاه، آمدم به درگاه تو چون جز تو پناهی ندارم. شده‌ام مثل بچه‌ای تُخس و ظلم که مادرش از دستش عصبانی شده و به دنبالش می‌کند. هیچ راه فراری ندارد. همه راه‌ها بسته است. وحشت زده و ناامید می‌شود. راهی ندارد جز اینکه به سوی دامن مادرش پناه ببرد. پای مادر را می‌چسبد و ناله می‌زند. خدایا می‌دانم که تو هزاران برابر و بلکه بیشتر از مادر به من مهربان تر هستی. پناه می‌برم به مهربانی و عفو تو. مرا در آغوش بگیر و ببخش.

 

با پای ز ره مانده و دستی کوتاه ........... من در پی عفو تو به راه افتاده ام

مطالب بیشتر:

فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی

کتاب و کرونا

زینب به جرم عشق اسیر شد!

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

مَعْرِفَتِی یَا مَوْلایَ دَلِیلِی عَلَیْکَ وَ حُبِّی لَکَ شَفِیعِی إِلَیْکَ ... أَدْعُوکَ یَا سَیِّدِی بِلِسَانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ . رَبِّ أُنَاجِیکَ بِقَلْبٍ قَدْ أَوْبَقَهُ جُرْمُهُ أَدْعُوکَ یَا رَبِّ رَاهِبا رَاغِبا رَاجِیا خَائِفا إِذَا رَأَیْتُ مَوْلایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ.

(اى مولاى من ، معرفتم راهنمایم به سوى تو، و عشقم به‏ تو واسطه ‏ام به پیشگاه توست،... اى آقایم تو را به زبانى می خوانم که گناهش او را ناگویا نموده، و با دلى با تو مناجات می کنم که جرمش او را هلاک ساخته، تو را می خوانم اى پروردگارم در حال هراس و اشتیاق و امید و بیم، مولاى من هرگاه گناهانم را می بینم بی تاب می گردم، و هرگاه کرمت‏ را مشاهده می کنم، به طمع می افتم)

 خدایا می‌دانی چرا در خانه‌ات آمده‌ام با اینکه می‌دانم استحقاق جواب تو را ندارم؟ محبتی که از تو توی دلم مانده من را کشانده به سوی تو. نقل شده در دوران امام سجاد علیه السلام زمانی که قطحی همه جا را فرا گرفته بود، مردم دور مدعیان سیر و سلوک جمع می‌شدند و می‌گفتند بیاید دعا کنید، خشکسالی بدبختمان کرده است. آنها هی طواف می‌کردند و ناله می‌زدند، اثری نبخشید. یک روز دیدند عزیز برومندی وارد شد. آرام آرام آمد. نگاه کرد و گفت: چرا دعا نمی‌کنید، باران ببارد. گفتند : هر چه دعا کردیم و ناله زدیم فایده‌ای نداشت. گفت: بروید کنار. آمد پای کعبه، سر به سجده گذاشت و گفت:« خدایا به خاطر محبّتی که به من داری مردم را سیراب کن. » ناگهان ابرها وارد شدند و باران سنگینی شروع شد. دورش جمع شدند و گفتند: تو چطور جرأت کردی اینگونه با خدا حرف بزنی؟  فرمود: « شما هم اگر مطمئن باشید خدا دوستتان دارد می‌توانید از او بخواهید.» گفتند: از کجا می‌دونی خدا دوستت داره. فرمود: اگر دوستم نداشت به خانه‌اش دعوتم نمی‌کرد. ایشان آقا زین العابدین بود. ببینید چه قوت قلبی و چه اطمینانی به خدایش دارد.

خدایا وقتی به خودم و گناهانم نگاه می‌کنم دادم بلند می‌شود اما وقتی به کرم و لطف تو نگاه می‌کنم طمع می‌کنم.

مطالب بیشتر:

تکبّر،ترس و بخل بهترین صفات زن

دنیا همچون گرد کاهی بی ارزش

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

 وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ اِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَکَ.

(و همانا مسافر به سوى تو مسافتش نزدیک است، و تو از مخلوقاتت هرگز در پرده نیستى، جز اینکه کردارشان آنان را از تو دور می‌نماید.)

خدایا کسی که درِ خانه تو می‌آید، خیلی راهش نزدیک است. چون تو از رگ گردن به ما نزدیکتری. خدایا تو در پرده نیستی بلکه گناهانم مانع شده از دیدنت. به راستی که می‌شود خدا را دید! اگر چشمانمان و دیگر ورودی‌های دلمان مثل گوش و دهان و ... پاک باشد و به گناهان آلوده نشده باشد ، به راحتی می‌توانیم خدا را ببینیم.

مطالب بیشتر:

خودش خسته عشق بود

خدایا چقدر دلم تنگ شده!

 

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

وَ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی لا أَرْجُو غَیْرَهُ وَ لَوْ رَجَوْتُ غَیْرَهُ لَأَخْلَفَ رَجَائِی وَ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی وَکَلَنِی إِلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إِلَى النَّاسِ فَیُهِینُونِی.

(و سپاس خداى را که به غیر او امید نبندم، که اگر جز به او امید می‌بستم ناامیدم می‌نمود. و سپاس‏ خداى را که مرا به خودش وا گذاشت، ازاین‏ رو اکرامم نمود، و به مردم وا نگذاشت تا مرا خوار کنند.)

یکی از دوستان می‌گفت از عزیزترین و نزدیکترین‌ها گاهی ضربه‌ای خورده‌ام تلخ، که نتوانستم تا مدت‌ها هضمش کنم. گفتمش یاد این فراز دعای ابوحمزه کن، الحمدالله که خدا مرا به خودش محتاج کرد. من را به دیگری محتاج نکرد که خوارم کند، توی سرم بزند و شخصیّتم را خُرد کند.

مطالب بیشتر:

هیچ کاری با تقوا اندک نیست

پرده‌ای میان خود و خدا باقی بگذار هر چند نازک

ترس از پروردگار را شعار خود سازید

 

گوهر نویس