گوهرنویس

سیری در امواج خروشان اقیانوس بی‌کران نهج البلاغه

گوهرنویس

سیری در امواج خروشان اقیانوس بی‌کران نهج البلاغه

گوهرنویس
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است


حضرت امیرالمومنین علیه السلام در توصیف دنیا می‌فرمایند:

دنیا خانه اى است که از آن بگذرند، نه جایى که در آن به سر برند، و مردم در آن دو گونه اند: یکى آن که خود را فروخت و خویش را به تباهى انداخت، و دیگرى که خود را خرید و آزاد ساخت.

 دنیا جای ماندن نیست، گذرگاه است و جای عبور است. مردم در دنیا دو دسته هستند؛ یک دسته دنیا را می‌فروشند، اما یک دسته خودشان را می‌فروشند. کسانی که دنیا را می‌فروشند و از آن صرف نظر می‌کنند، به سعادت می‌رسند و در آینده خیلی خوشحال‌اند که به چیزی گذرا و فانی دل نبسته‌اند. اما آن‌هایی که خودشان را می‌فروشند، خودشان را در معرض هلاکت قرار می‌دهند و برای همیشه پشیمان خواهند شد.

گوهر نویس



حضرت علی علیه السلام درباره کوتاهی دنیا می‌فرمایند:

 بندگان خدا! شما را سفارش مى کنم این دنیا را که وانهنده شماست واگذارید، هر چند وانهادن آن را دوست نمى دارید. دنیایى که تن ها را کهنه مى کند، هر چند نو شدن آن را خوش دارید. مثل شما و دنیا، چون گروهى همسفر است که به راهى مى روند، و تا در نگرند آن را مى سپرند، و یا قصد رسیدن به نشانى کرده اند، و گویى بدان رسیده اند. چه کوتاه است.

 

مثل شما اهل دنیا مثل کاروانی هستید که پا در راه گذاشته و مشغول رفتن است و یک‌باره می‌بینند که به منزل رسیده‌اند. خیال می‌کردند خیلی راه طولانی است و باید مدت‌ها وقت صرف کنند تا به مقصد برسند، ولی هنوز خودشان را درست جمع نکرده بودند که یک‌باره می‌بینند، به منزل رسیده‌اند.

گوهر نویس



حضرت امیر علیه السلام در هنگام تلاوت آیه شریفه {یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم؛ انفطار،۶ } فرمودند:

سخن به راست بگویم، دنیا تو را فریفته نساخته، که تو خود فریفته دنیایى و بدان پرداخته. آنچه را مایه عبرت است برایت آشکار داشت، و میان تو و دیگرى فرقى نگذاشت. او با دردها که به جسم تو مى گمارد، و با کاهشى که در نیرویت پدید مى آرد، راستگوتر از آن است که با تو دروغ گوید و وفادارتر از آنکه با تو راه خیانت پوید.

 

خود دنیا دائما به تو می‌گوید که فریب مرا نخور! جوان بودی و نشاط و قوت داشتی، حالا پیر شدی. ببین دنیا این است! حواست جمع باشد! جوان قوی، پیر ضعیف و ناتوان می‌شود و بعد هم می‌میرد. دنیا به تو می‌گوید من این هستم و این سخنان را با صداقت و راستی و صمیمت به تو می‌گوید. زندگی دنیا این است و دنیا تقصیری ندارد. تو خودت فریبش را خورده‌ای.

 

گوهر نویس

حضرت علی علیه السلام در توصیف دنیا می‌فرمایند:

مردم دنیا چون کاروانند، تا بار فکنند کاروانسالارشان بانگ بر آنان زند تا بار بندند و برانند.


در تعبیر دیگری امیرالمؤمنین علیه السلام مردم دنیا را به قافله‌ای تشبیه می‌فرماید که پس از خستگی حرکت، در جایی منزل کرده‌اند تا مقداری استراحت کنند و غذایی بخورند، اما هنوز قرار نگرفته‌اند که مدیر کاروان دستور حرکت می‌دهد. اصلا نفهمیدند که چه شد؛ هنوز انسان یک تجربه کامل از یک زندگی ندارد، اما به او می‌گویند وقت شما تمام شد. تشریف ببرید! حتی فرصت استراحت نیز پیدا نمی‌کنند.

گوهر نویس



حضرت امیرالمومنین علیه السلام اهل دنیا را به کاروانی تشبیه فرموده است:

مردم دنیا همچون سوارانند که در خوابند و آنان را مى رانند.


دنیاپرستان همان اهالی قافله‌ای هستند که آن‌ها را در مسیری حرکت داده‌اند، اما وقتی این‌ها را حرکت داده‌اند، خواب بوده‌اند و نفهمیده‌اند که اصلا آن‌ها را به کجا می‌خواهند ببرند. مثل این‌که از بستر خواب بلندشان کرده و به سمتی حرکت‌شان داده‌اند و این‌ها نمی‌دانند به کجا می‌روند. این است که توجه به هدف ندارند و برای خودشان هدفی انتخاب نکرده‌اند. در عالم خواب سوار الاغی کرده‌اند و وقتی چشم باز می‌کنند، می‌بینند وسط بیابانی هستند. نمی‌دانند به کجا می‌روند و چه خواهد شد؟ فقط به فکر این هستند که گرسنه‌اند چه بخورند و با کدام اسباب‌بازی‌ بازی کنند.

گوهر نویس


حضرت علی علیه السلام در توصیف دنیاپرستان می‌فرماید:

و مبادا فریفته شوى که بینى دنیاداران به دنیا دل مى نهند، و بر سر دنیا بر یکدیگر مى جهند. چه خدا تو را از دنیا خبر داده و دنیا وصف خویش را با تو در میان نهاده و پرده از زشتیهایش برایت گشاده. همانا دنیاپرستان سگانند عوعوکنان و درندگانند در پى صید دوان. برخى را برخى بد آید، و نیرومندشان ناتوان را طعمه خویش نماید، و بزرگشان بر خرد دست چیرگى گشاید.(بخشی از نامه ۳۱)

مواظب باش علاقه‌ای که مردم به دنیا دارند، و این‌که خودشان را وقف دنیا کرده‌اند و برای آن سر و دست می‌شکنند، تو را فریب ندهد. مراقب باش تو این‌گونه نشوی! این‌که می‌بینی اهل دنیا این‌گونه به دنیا چسبیده‌اند و تمام زندگی‌شان را وقف آن می‌کنند، تو را فریب ندهد و  بگویی همه مردم دارند این طور می‌کنند، لابد درست می‌فهمند و خوب است من هم از آن‌ها تبعیت کنم!

گوهر نویس


حضرت امیر علیه السلام می‌فرمایند:

...و دنیاى شما نزد من خوارتر است از برگى در دهان ملخ که آن را مى خاید و طعمه خود مى نماید. على را چه کار با نعمتى که نپاید و لذتى که به سر آید؟ پناه مى بریم به خدا از خفتن عقل و زشتى لغزشها و از او یارى مى خواهیم.

 

شاید حشراتی را دیده باشید که گاهی برگ گیاهی را می‌کنند و می‌جوند. در بین حشرات ملخ این خاصیت را دارد که گیاه را می‌جود و ریز ریز می‌کند. این ریزه‌ها چقدر ارزش دارد؟! حضرت می‌فرماید: ریاست دنیا و حکومت کردن بر شما به اندازه برگ درختی که ملخی آن را ریز ریز کرده است، ارزش ندارد.

 

 

گوهر نویس


حضرت امیرالمومنین علیه السلام در بی‌ارزشی دنیا می‌فرمایند:

به خدا که این دنیاى شما در دیده من خوارتر از استخوان خوکى است که در دست گرى باشد.

 

شاید در چهارپایان هیچ حیوانی زشت‌تر و بدقیافه‌تر از خوک نباشد. اصلا انسان از دیدنش نفرت پیدا می‌کند. اکنون خوک مرده‌ای را فرض کنید که متعفن هم شده باشد. خودش که نجس العین است. افزون بر این‌ حالا مرده است، متعفن شده و گوشت‌هایش پراکنده شده و استخوانی از این خوک باقی مانده است. اگر جوان زیبایی این استخوان را به دست بگیرد، باز انسان رغبت نمی‌کند که به آن نگاه کند. حال فرض کنید به جای این جوان زیبا، فردی جذامی این استخوان را به دست بگیرد. فرد جذامی مبتلا به خوره می‌شود، گوشت‌هایشان می‌ریزد و قیافه بسیار بدی پیدا می‌کند. انسان چقدر به استخوان متعفن خوک مرده‌ای که در دست یک جذامی است، رغبت دارد؟!!

گوهر نویس



حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:

به خدایى که دانه را کفید و جان را آفرید، اگر این بیعت کنندگان نبودند، و یاران، حجت بر من تمام نمى نمودند، و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند و به یارى گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشته این کار را از دست مى گذاشتم و پایانش را چون آغازش مى انگاشتم و چون گذشته، خود را به کنارى مى داشتم، و مى دیدید که دنیاى شما را به چیزى نمى شمارم و حکومت را پشیزى ارزش(ارزشی کمتر از آب بینی بز زکامی) نمى گذارم.

 

ارزش این دنیایی که این همه مردم سر و دست برایش می‌شکنند و گاهی برای این‌که به آن برسند، جان خودشان را به خطر می‌اندازند، نزد مولایمان امیر المومنین علیه السلام از آب بینی بز زکامی کمتر است. رغبت ایشان به خلافت کمتر از رغبتی بود که یک انسان به آب بینی بز پیدا می‌کند! هیچ عاقلی به آب بینی بز رغبت پیدا می‌کند؟!

 

گوهر نویس



حضرت امیر علیه السلام می‌فرمایند:

دنیا را خرد مقدارتر از پر کاه و خشکیده گیاه بینید، و از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آن که پسینیان از شما عبرت گیرند. دنیاى نکوهیده را برانید، چه او کسانى را از خود رانده است که بیش از شما شیفته آن بوده اند.

نکته۱:

هنگامی‌که کشاورزان محصول‌شان را بر باد می‌دهند تا گندم را از کاه جدا کنند، گرد کاهی به هوا پراکنده می‌شود، که هیچ فایده‌ای ندارد. هم‌چنین خیاط وقتی پارچه را می‌برد، تکه‌های ریزی از زیر قیچی‌اش می‌افتد که به هیچ دردی نمی‌خورد. حضرت می‌فرماید: برای دنیا از این ذرات کاهی که در هوا پراکنده می‌شود و آن خرده‌ریزه‌های پارچه، کمتر ارزش قائل بشوید.

نکته۲:

اگر امور دنیا را به خاطر این‌که خدا دوست دارد، انجام بدهیم، این ارزش دارد، به خاطر این‌که وسیله‌ای است برای اطاعت خدا و انجام وظایفی که خدا به عهده ما گذاشته است. اما خود این امور دنیا به تنهایی هیچ ارزشی ندارد و ارزش آن از گرد و خاک و خار و خاشاک نیز کم‌تر است.

 

گوهر نویس