رمان سلام بر میت کتابی پر از یاد مرگ و مرگ اندیشی
پر از خرده روایتهای جذاب و زیبا از ماجرای طلبهای جوان در برخورد با دیوانهای به نام ناصر و معتادی به نام ملوعلییخی و ...
با لهجه کرمانی و شیرین
رمان سلام بر میت کتابی پر از یاد مرگ و مرگ اندیشی
پر از خرده روایتهای جذاب و زیبا از ماجرای طلبهای جوان در برخورد با دیوانهای به نام ناصر و معتادی به نام ملوعلییخی و ...
با لهجه کرمانی و شیرین
قطعهای از دعای ابوحمزه ثمالی:
ارْحَمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا غُرْبَتِی وَ عِنْدَ الْمَوْتِ کُرْبَتِی وَ فِی الْقَبْرِ وَحْدَتِی وَ فِی اللَّحْدِ وَحْشَتِی
(دراین دنیا به غربت، و بهگاه مرگ به سختى جان دادنم، و در قبر به تنهایی ام، و در لحد به هراسم رحم کن.)
خدایا تو اگر رحم نکنی، چه کسی میتواند؟ من که روی تخت غسالخانه مثل تیکه گوشتی ترسناک دراز به دراز افتادهام و دستم از همه جا کوتاه است. دوستان و همسایهها هم غافل از عاقبت کارم مرا غسل میدهند و روی دوش خود حمل میکنند و زیر خاک پنهانم میکنند که مبادا بوی گندم عالم و آدم را بگیرد و باعث انواع بیماریها شود. خدایا به من رحم کن. من ضعیفم و وحشت زده!
مطالب بیشتر:
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:
فَمَا لِی لا أَبْکِی، أَبْکِی لِخُرُوجِ نَفْسِی ، أَبْکِی لِظُلْمَةِ قَبْرِی، أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی، أَبْکِی لِسُؤَالِ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ إِیَّایَ. أَبْکِی لِخُرُوجِی مِنْ قَبْرِی عُرْیَانا ذَلِیلا حَامِلا ثِقْلِی عَلَى ظَهْرِی.
(پس مرا چه شده که گریه نکنم، گریه می کنم براى بیرون رفتن جان از بدنم، گریه مى کنم براى تاریکى قبرم، گریه می کنم براى تنگى لحدم، گریه مى کنم براى پرسش دو فرشته قبر منکر و نکیر از من. گریه می کنم براى درآمدنم از قبر عریان و خوار، درحالى که بار سنگینى را بر دوش مىکشم.)
مولای من، چرا گریه نکنم؟! باید زار بزنم. باید برای سرازیر شدن در گودال قبر گریه کنم. وقتی دستم از همه جا کوتاه است، این اشکها میتواند دستم را بگیرد. روشنایی قبرم شود و مرا به آینده امیدوار کند. بله آینده! زندگی حقیقی و واقعی آن طرف است که آینده ما را میسازد. هرگز نباید گمان کرد که ما در همین دنیا تمام میشویم. خدایا در این شبهای قدر ، اشک چشمی پرشور و گداز روزیم بگردان.
مطالب بیشتر:
فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی
بسم ربّ الحسین علیه السلام
حضرت علی علیه السلام درباره اندوه دنیاپرستان میفرمایند:
... و آن که خود را شیفته دنیا دارد، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد، اندوهها در دانه دل او رقصان ؛ اندوهی سرگرمش کند و اندوهى نگران ؛ تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه اى بمیرد. رگهایش بریده، اجلش رسیده، نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران. ...
هر کس شیفته و دلباخته دنیا شود، دنیا خنجر اندوه و غمش را به قلب او فرو میکند. آنچنان درونش را پر از غم و غصّه میکند که دیگر جایی برای آرامش و لذت از زندگی باقی نمیماند. اندوهها در دلش لانه کرده و میرقصند. گاهی سرش را گرم میکنند و گاهی نگران، دلش را به آشوب میکشند.
غصّهها درونش را فرا میگیرند تا آنکه راه گلویش را گرفته و در گوشهای خفهاش میکنند. آدم دنیاپرست خیال میکند زرنگی کرده و مال روی مال انباشته است. اما نیست کردن خودش و اموالش برای خدا بسیار آسان است، آنگاه عدهای از روی ناچاری یا به طمع مال زهردارش، جسدش را دفن میکنند و از بوی گند دنیاپرستیاش راحت میشوند.
مطالب مرتبط:
حضرت امیر علیه السلام مردمى را در مرگ یکى از آنان تعزیت گفت و فرمود:
این کار نه با شما آغاز گردید، و نه بر شما به پایان خواهد رسید. این رفیق شما به سفر رفته کنون او را در یکى از سفرهایش بشمارید، اگر نزد شما بازگشت چه خوب و گرنه شما روى بدو مى آرید.
مرگ مقولهای است در خور اندیشه و تفکّر عمیق! مرگ چیزی نیست که یقهی یک نفر را بگیرد و دیگری را رها کند. مرگ مثل زندگی در همهی خون و گوشت و پوست و استخوان ما جریان دارد. حضرت ما را به تفکّر وا میدارد و میفرماید این رفیق شما که از دنیا رفته ، انگار به سفری مثل سفرهای گذشتهاش رفته است. منتظرش باشید اگر برگشت که چه خوب! اما اگر برنگشت بدانید شما باید به سوی او بروید. پس آماده باشید! و بدانید هر سفری بازگشتی دارد جز سفر مرگ.
مطالب بیشتر:
حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
اى پروردگار این زمین که آن را آرام جاى آفریدگان کردهاى و جاى رفت و آمد خزندگان و چارپایان، ... اگر بر دشمنانمان پیروز کردى، ما را از ستم برکنار کن، و در راه حق راست و استوار، و اگر آنان را بر ما پیروزى دادى، شهادت را روزى ما کن، و از فتنه نگهدارمان...
ای خداوند زمان و زمین ، ما در مقابل دشمنان داخلی و خارجی از دو حال خارج نیستیم: یا پیروز میشویم یا شکست میخوریم. در هر حال راضی به رضای تو هستیم و هیچ اعتراضی نداریم. خودت صاحب همه چیز ما هستی، جان و مال و هستی ما در گرو عنایت توست بنابراین هر چه خواهی کن اما :
۱- اگر ما را پیروز میدان کردی ، پاهای ما را در مسیر حق استوار فرما و دستهای ما را از ستم کردن کوتاه کن.
۲- اگر دشمن را بر ما پیروز کردی، بالاترین مقام نزد خودت یعنی شهادت را روزی ما کن. اما اگر زنده نگهمان داشتی، ما را از فتنههای خانمان سوز حفظ فرما.
خداوندا شهادت آرزوی مولایمان علی علیه السلام و آرزوی اولیای الهی است، به حق زهرای علی و جگر گوشههایش شهادت در راه خودت را عاقبت امر من گنهکار قرار بده.
مطالب بیشتر:
آفرینش انسان در کلام حضرت امیر علیه السلام
حضرت امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند:
بر چیزى پیشى گیرید که همگانتان را فراگیر است، مرگ ، که یک یک شما از آن ناگزیر است. همانا مردم پیش روى شمایند و مرگ آنان بر شما آشکار و مرگ از پس، شما رامى خواند و شما در چنگال آن گرفتار، سبکبار باشید تا برسید.
اگر مَردید در مسابقهای از همه سبقت بگیرید که همهی مردم دنیا در آن شرکت کردهاند. مسابقهای فراگیر و عادلانه، فقیر و پولدار ، قدرتمند و ضعیف همه در آن یکسانند. مسابقهای که پارتی بازی و رشوه در آن جایی ندارد. مسابقه مرگ!!!
در این مسابقه کسی برگ برنده را دارد که از تجربیّات برندگان قبلی بهره ببرد. کسانی که با همهی کلاس و افاده به خط پایان رسیدند اما بدون توشه، توشه تقوا را یادشان رفته بود! جایزه که نگرفتند هیچ ، عذاب و شکنجه منتظر آنهاست.
ای دوستان کلام مولایمان علی علیه السلام را به گوش جان بشنویم و زنجیرهای متعقّن شهوت ، قدرت و وابستگی به دنیا را از دست و پای خود باز کنیم تا سبکبار به خط پایان برسیم. سبکبار همراه با توشه ایمان به خدا و عمل صالح. انشاءالله.
مطالب بیشتر:
شما در دنیا فقط مهمان هستید
ترس از پروردگار را شعار خود سازید
حضرت امیر علیه السلام قبل از شهادت در خطبهای فرمودند:
اى مردم! هر کس مرگى را که از آن گریزان است به هنگام فرار خواهد دید. دوران زندگى انسان، میدان رانده شدن اوست در جهان، و گریختن از مرگ، رسیدن است بدان…
همه ما کم و بیش از مرگ میترسیم! میل به جاودانه بودن را خود خدا در وجود همه انسانها قرار داده است و فرار از مردن یک أمر طبیعی است. چون همهی ما در برابر خطرات مرگبار به دنبال حفظ جان خود هستیم و البته حفظ جان از واجبات است.
اما نکتهای که وجود دارد این است که برای خدا و در راه خدا و بخاطر محبت به یگانه خالق هستی بخش، زندگی کردن لذت بخش است و وقتی خود را به خدا بسپاری و به همهی آنچه که برایت اتفاق میافتد به دید هدیهای از طرف معشوق نگاه کنی دیگر از مرگ گریزان نیستی بلکه همیشه منتظر در آغوش کشیدن مرگی هستی که تو را در دامان معشوق میاندازد!
باید در نحوهی مردن تسلیم أمر الهی باشیم و هر کس که از نوعی از مردن بترسد و از آن فرار کند ، در همان حال فرار دچار همان نوع مرگ میشود. جمله اول عبارت حضرت همین نکته را گوشزد میکند . یکی از دوستان ما همیشه میگفت من از این ماشینهای زامیاد آبی میترسم! میترسم آخرش با یکی از همینها تصادف کنم! در نهایت در یک روز گرم تابستانی به طرز عجیبی با یک ماشین زامیاد آن هم آبی شاخ به شاخ میشود و در جا تسلیم مرگ ! خدایش رحمت کند.
مطالب بیشتر:
حضرت علی علیه السلام درباره نزدیکی مرگ و حقیقت آن میفرمایند:
... آن را که پیش از تو بود دیدى، که مال فراهم آورد و از فقر ترسید، و به آرزوى دراز، از عاقبت نیندیشید. مرگ را دور پنداشت و ناگهان بر سر او رسید. او را بى آرام از وطنش براند و از جایى که در آن ایمن بود برخیزاند. بر چوبهاى تابوت برداشته، مردان آن را با سرانگشتان گرفته به نوبت از دوش این به دوش آن گذاشته.
هر کدام از ما سراغ داریم ثروتمندانی که روز و شب خود را صرف جمع کردن پول کردند، کسایی که زندگیشان دائم در استرس و اضطراب بالا و پایین شدن نرخ دلار میگذرد، کسانی که از ترس فقیر شدن اجناس مایحتاج مردم را احتکار میکنند تا بلکه با افزایش قیمتها سود بیشتری به جیب بزنند. اصلا به دادن خمس و زکات مال خود فکر هم نمیکنند و گمان میکنند اگر خمس بدهند فقیر میشوند، خیال میکنند مرگ فقط در خانه همسایه را میزند.
ناگهان مرگ چون عقابی تیز پرواز ، چنگالش را به گریبان آنها فرو میکند و آنها را همچنان ناآرام و بیایمن از وطنشان بالا میکشد. انگار جسم بیجان آنها هنوز به دنبال مال دنیا، حریصانه ناآرام است. چنین افرادی هیچ گاه به آرامش نمیرسند ، نه در دنیا و نه در آخرت.
چه عبرتآموز است شرکت در مراسم تشییع جنازهی آنها، همه آن ثروت و قدرت به یکباره نابود و جسم پژمردهشان در کفن سفیدی پیچانده شده و بر تابوتی سرد، دست به دست و شانه به شانه به سوی گودالی سرد و مرطوب ، شتابان برده میشود. ای کاش باور کنیم که این سرنوشت همهی ماست، چه فقیر و بدبخت باشی چه پولدار و خوشبخت، چه فرد بیمار جذامی و سرطانی باشی چه فرد سالم و ورزشکار بدنساز و قهرمان مسابقات مردان آهنین! هر که میخواهی باش فرقی نمیکند، مرگ به سراغ همهی ما میآید. آنچه به دردمان میخورد ایمان و عمل صالح است و صد البته محبت و عشق به اهل بیت علیهم السلام ، مخصوصا مولا و آقایمان حضرت سیدالشهدا علیه السلام .
آقا جان زیارت اربعین، پابرهنه ، خاکی و دل شکسته ما را بپذیر در صحن و سرایت.
مطالب بیشتر:
تصویر روز قیامت از زبان امیرالمومنین ع