حضرت امیر علیه السلام میفرمایند:
پسر آدم را با ناز چه کار که آغازش نطفه بوده است و پایانش مردار. نه روزى خود دادن تواند و نه تواند مرگش را باز راند!
آدمی را چه به تکبّر و غرور! انسانی که آغازش مایعی بدبو و پایانش جامدی گندیده و متعفّن است چطور به خودش اجازه میدهد دربرابر خداوند قهّار گردنفرازی و قلدری کند؟!!!
انسانی که حتی نمیتواند روزی خود را تهیّه کند، بله نمیتواند. اگر همین آب که مایهی حیات است نباشد، چه میشود؟ اگر همین خاک که به خیال ما خیلی بیارزش است نباشد، چه میشود؟ اگر نور خورشید نباشد، چه میشود؟
اگر آب و خاک و نور خورشید نباشد هیچ موجود زندهای از حیوانات و گیاهان وجود نخواهد داشت. پس ای انسان چگونه میتوانی شکم خودت را سیر کنی اگر خدا نخواهد روزیات دهد؟!
ای انسان تو که نمیدانی تا کی زنده هستی، نمیدانی آیا یک ساعت دیگر هستی یا فقط جسمی خشک شده و منتظر دفن خواهی بود!؟ چگونه این چنین مستانه به دنبال جمع کردن پول هستی!؟
پس ای آدمیزادِ متکبّر و پرافاده، کمی کمتر ناز کن و به خودت بیاندیش. فکر کن از کجا آمدی؟ و به کجا میروی؟ و آمدنت بهر چه هست؟!
مطالب بیشتر:
خداوند دنیا را براى دوستانش نگزید
توصیف آنان که خواهان دنیا نیستند!
شادی با اندک دنیا شاخصه دنیاپرستان