گوهرنویس

سیری در امواج خروشان اقیانوس بی‌کران نهج البلاغه

گوهرنویس

سیری در امواج خروشان اقیانوس بی‌کران نهج البلاغه

گوهرنویس
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳۲ مطلب با موضوع «مناجات با خدا» ثبت شده است

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

وَ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی لا أَرْجُو غَیْرَهُ وَ لَوْ رَجَوْتُ غَیْرَهُ لَأَخْلَفَ رَجَائِی وَ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی وَکَلَنِی إِلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إِلَى النَّاسِ فَیُهِینُونِی.

(و سپاس خداى را که به غیر او امید نبندم، که اگر جز به او امید می‌بستم ناامیدم می‌نمود. و سپاس‏ خداى را که مرا به خودش وا گذاشت، ازاین‏ رو اکرامم نمود، و به مردم وا نگذاشت تا مرا خوار کنند.)

یکی از دوستان می‌گفت از عزیزترین و نزدیکترین‌ها گاهی ضربه‌ای خورده‌ام تلخ، که نتوانستم تا مدت‌ها هضمش کنم. گفتمش یاد این فراز دعای ابوحمزه کن، الحمدالله که خدا مرا به خودش محتاج کرد. من را به دیگری محتاج نکرد که خوارم کند، توی سرم بزند و شخصیّتم را خُرد کند.

مطالب بیشتر:

هیچ کاری با تقوا اندک نیست

پرده‌ای میان خود و خدا باقی بگذار هر چند نازک

ترس از پروردگار را شعار خود سازید

 

گوهر نویس

بخشی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی:

بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ وَ لَوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ.

(تو را به تو شناختم، و تو مرا بر هستى خود راهنمایى فرمودى، و به سوى خود خواندى، و اگر راهنمایى تو نبود، من نمی‌دانستم تو که هستى؟)

خدایا اگر راهنمایی و لطف تو نبود، من چگونه تو را می‌شناختم؟ من چیزی جز جهل و فقر و نیاز نیستم. من نیستی محض بودم ، تو مرا هستی بخشیدی و به سوی خود خواندی. خدایا چگونه شکرت را به جای آورم؟ تو مرا رها نکردی و بواسطه اولیاءالهی راه سعادت را به من نشان دادی.

مطالب بیشتر؛

 

خدایا با ریزترین اشیاء، بزرگترین قدرت‌ها را به خطر انداخته‌ای!

خدایا چقدر دلم تنگ شده!

گوهر نویس

قطعه‌ای از مناجات شعبانیّه :

إِلٰهِى هَبْ لى کَمالَ الانْقِطاعِ إِلَیْکَ ، وَأَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ ، حَتَّىٰ تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلىٰ مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ ، وَتَصِیرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ.

(خدایا کمال جدایی از مخلوقات را، برای رسیدن کامل به خودت به من ارزانی کن و دیدگان دل‌هایمان را به پرتو نگاه به‌سوی خویش روشن کن تا دیدگان دل، پرده‌های نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد و جان‌هایمان آویخته به شکوه قدست گردد. )

کمال انقطاع یعنی دل بریدن از غیر خدا ، یعنی دل بستن به خود خدا ، یعنی بدانی و با تمام حواس شش‌گانه‌ات لمس کنی که فقط و فقط خداست که آسمان و زمین و همه موجودات اعمّ از جمادات و جانوران و ... را مدیریت می‌کند، روزی می‌دهد ، خلق می‌کند و می‌میراند.

خدایا به حق انسان‌های کامل و عارفان به ذاتت این کمال انقطاع را به ما ارزانی بدار. تا چشم دلمان روشن شود و حجاب‌های عالم ظلمت را با تیغ معرفت پاره کند و به سرچشمه عظمت و قدرت و شکوه تو دست پیدا کند. تا روحمان پرواز کند به أعلی علییّن، در حالی که جسممان هنوز در این دنیاست.

بله ما در همین دنیای پر از خشونت و بیماری و مرگ و گناه و شهوت می‌توانیم روح‌مان را به سوی خدا به پرواز درآوریم. و این است مقام انسان‌های کامل، مقام فنای فی الله و بقای بالله.

مطالب بیشتر:

خدایا ببخش ما را چنان‌که حسین را به محمد جدش بخشیدی

خودش خسته عشق بود

خدایا چقدر دلم تنگ شده!

گوهر نویس

قطعه‌ای از مناجات شعبانیّه :

دست خط مبارک رهبر معظم انقلاب

إِلٰهِى هَبْ لِى قَلْباً یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ ، وَ لِساناً یُرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ ، وَنَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ.

(خدایا، قلبی به من عنایت کن که اشتیاقش او را به تو نزدیک کند و زبانی که صدقش به‌جانب تو بالا برده شود و نگاهی که حق بودنش او را به تو نزدیک نماید.)

خدایا دلم و جانم را پر بفرما از نور معرفت و محبت به خودت، نوری که شور و جنبش به جانم می‌اندازد تا به تو نزدیک شوم. خدایا زبانم را صاف و صادق در راه خدمت به خودت و مردمت قرار بده تا به سوی تو پرواز کنم. خدایا چشمانم را نگاهی ببخش پر از صفا و مهربانی و خالی از حرام  و خشم و کینه، تا به تو نزدیک شوم.

خدایا همه‌ی اعضا و جوارحم را طوری مدیریت کن تا به هدف نهایی آفرینش یعنی بندگی و تقرّب به خودت منتهی شود. واضح است که خودمان ضعیف و فراموشکار هستیم، فقط تویی که اگر با تمام وجود خودمان را به تو بسپاریم، خیالمان راحت است که ضرر نمی‌کنیم قطعا!

مطالب بیشتر:

زینب به جرم عشق اسیر شد!

داستان‌های عاشورایی

فرازهایی از مناجات شعبانیّه

گوهر نویس

قطعه ای از مناجات شعبانیّه:

إِلٰهِى وَقَدْ أَفْنَیْتُ عُمْرِى فِى شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ ، وَأَبْلَیْتُ شَبابِى فِى سَکْرَةِ التَّباعُدِ مِنْکَ.

(خدایا عمرم را در آزمندی غفلت از تو نابود ساختم و جوانی‌ام را در مستی دوری از تو پیر نمودم. )

خدایا موهای سرم یکی یکی سفید می‌شود و من در شرّ غفلت غوطه‌ورم. آری به راستی که غفلت و فراموشی روز جزا شرّ محض است و انسان را به فنا می‌دهد.

 خدایا انگار مستم و نمی‌فهمم، مستی بالاتر از این که نفهمی چگونه عمرت می‌گذرد و پیر می‌شوی. در حالی که هدف خلقت خود را نشناختی و از خدا دور بودی.

مطالب بیشتر:

دنیا همچون گرد کاهی بی ارزش

کم‌تر از آب بینی بُز زکامی

مشمئزکننده‌تر از استخوان خوک مرده در دست جذامی 

ناچیزتر از نیم‌خورده ملخ

 

گوهر نویس

قطعه ای از مناجات شعبانیّه:

إِلٰهِى إِنْ أَخَذْتَنِى بِجُرْمِى أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ ، وَ إِنْ أَخَذْتَنِى بِذُنُوبِى أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ ، وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِى النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَها أَنِّى أُحِبُّکَ. 

(اى خدا اگر مرا به جرمم مؤاخذه کنى تو را به عفوت مؤاخذه مى‏ کنم و اگر مرا به گناهانم بازخواست کنى تو را به مغفرتت باز خواست کنم. و اگر مرا به آتش دوزخ ببرى اهل آتش را آگاه خواهم کرد که من تو را دوست مى ‏داشتم. )

خدایا می‌دانم گناهانم زیاد است اما بخشش تو زیادتر است. اگر مأمورین عذابت یقه‌ام را چسبیدند و کشان کشان مرا سمت دوزخ بردند، تنها پناه من امید به عفو و بخشش توست. خدایا اگر مرا به جهنّم ببری ، با صدای بلند فریاد می‌کشم و اعلام می‌کنم به اهل دوزخ که من تو را دوست می‌داشتم. آیا سزاوار است کسی که دوستت می‌دارد، اینگونه عذاب شود؟!

خدایا می‌دانم اگر واقعا دوستت داشتم، گناه نمی‌کردم. اما چه کنم که ضعیفم و تو قوی، پس به من رحم کن. خدایا همه اعمالم ناقص و آغشته به ریا و منّت و ... است، اما ای خدا من اهل بیت پیامبرت را دوست دارم. خدایا من امام حسین علیه السلام را دوست دارم. چشمان گنه‌کارم بارها در محبّت پسر زهرایت گریسته ، خدایا به من رحم کن.

مطالب بیشتر:

از خلقت آدمی شگفت گیرید!

گوهر انسانیّت انسان و دنیا

آفرینش انسان در کلام حضرت امیر علیه السلام

 

گوهر نویس

قطعه‌ای از مناجات شعبانیّه :

إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْکَ بِذَلِکَ. وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی. 

 (اى خدا اگر تو مرا عفو کنى که از تو سزاوارتر به عفو است و اگر اجلم نزدیک شد و عمل صالحم مرا به تو نزدیک نکرد من هم اقرار به گناهانم را وسیله عفوت قرار داده ‏ام. )

خدایا بخشش از بزرگان است و که از تو بزرگتر؟ که از تو سزاوارتر؟ خدایا وقتی به پرونده سیاهم نگاه می‌کنم، عمل صالحی ندارم که شایسته جلال و جبروت تو باشد. اعمالم یا ناقص بوده یا همراه با ریا یا همراه با تکبّر یا همراه با منّت یا ... تنها چیزی که می‌دانم این است که خیلی گناه کرده‌ام و امید دارم همین اقرار به گناهانم سبب شود تا مرا ببخشی.

خدایا نفس من سرکش شده، قدر نعمت‌هایت را ندانستم، حالا که این ویروس کرونا آمده، تکانم داده است. چقدر دلم تنگ شده برای حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، برای مشهد امام رضا علیه السلام، برای مادرم ...

مطالب بیشتر:

حضرت علی علیه السلام: من از این غفلت نگرانم...

پس اى شنونده از پس مستى هشیار باش!

آیا این جمله درسته؟ (آدم باید دلش پاک باشه...)

 

گوهر نویس

 

قطعه‌ای از مناجات شعبانیّه :

إِلٰهِى إِنْ حَرَمْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى یَرْزُقُنِى ؟ وَ إِنْ خَذَلْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى یَنْصُرُنِى.

(خدایا! اگر محرومم کنی پس کیست آن‌که به من روزی دهد؟ و اگر خوارم‌سازی پس کیست آن‌که به من یاری رساند. )

خدایا چگونه یک ویروس ریز میکروسکوپی که وزن همه‌ی ذراتش در دنیا به یک گرم هم نمی‌رسد، ما را محدود کرده و از بسیاری از تجمّعات مردمی محروم کرده است؟! روزیِ خیلی از مردم را محدود کرده و تمام نقشه‌ها و برنامه‌های دنیا را عقب انداخته و بعضی را لغو کرده است.

خدایا امروز بیش از گذشته قدرت مطلق تو را می‌بینیم و با تمام وجود حسّش می‌کنیم. معبود من اگر تو بخواهی ، کسی را از چیزی محروم کنی ، دیگر تمام قدرت‌های دنیا هم که دست به دست هم بدهند نمی‌توانند جلویش را بگیرند. مولای من تنها پشتوانه و تکیه‌گاه ما تویی.

خدایا امروز می‌بینیم که با یک ویروس چه قدرت‌های جهان‌خواری را خوار و ذلیل کرده‌ای! پرده از روی کثیف و چرکین غرب وحشی کنار کشیده‌ای و به ما نشان دادی که اگر بخواهی کسی را خوار سازی، هیچ قدرتی نمی‌تواند جلویش را بگیرد. با ریزترین اشیاء، بزرگترین قدرت‌ها را به خطر انداخته‌ای! و این درس توحید است برای ما، باشد که تنها تو را بپرستیم و از تو یاری بجوییم.

مطالب بیشتر:

شما در دنیا فقط مهمان هستید

توصیف آنان که خواهان دنیا نیستند!

گوهر نویس


حضرت علی علیه السلام درباره عظمت علم الهی می‌فرمایند:

... از علم او پنهان نیست شمار قطره های باران، و نه ستارگان آسمان، و نه آن خاکریزه ها که باد با خود به هوا بردارد، و نه موری که بر سنگی صاف پای گذارد، و نه آرام جای مورچه‌ای  خرد و باریک  در شبی سیاه و تاریک. می داند جای افتادن برگهای درختان را، و آهسته باز و بسته شدن دیدگان را. و گواهی می دهم که جز خدای یکتا خدایی نیست، و او را همانند و همتایی نیست...


مولایمان امیرالمومنین  علیه السلام  چه زیبا عظمت علم خداوند قادر متعال رابه تصویر می‌کشد. خداوند تعداد قطره‌های باران را با تمام جزئیاتش می‌داند. در ذهن خود مجسّم کنید، مورچه سیاهی را که روی سنگ سیاهی در حرکت است، قطرات باران به شدت روی سنگ سیاه می‌خورد و شَتَک می‌زند به بدن مورچه. ذرات خاکی که از روی سنگ به هوا پرتاب شده‌اند به بدن کوچک مورچه می‌نشینند. حال خداوند عزیز و مهربان ما تعداد ذرات خاک و تعداد ذرات آبی که روی بدن این مورچه است را می‌داند. وزن مورچه و تمام نیازها و دردهای او را هم می‌داند.

برگی که از درخت جدا می‌شود و سوار بر باد می‌چرخد و می‌رقصد، چه کسی جز خدا می‌داند که این برگ کجا آرام می‌گیرد و سرنوشتش چگونه رقم می‌خورد؟! خوارک چه حیوانی می‌شود؟! چه تعداد ذره خاک بر آن نشسته و چه وزنی دارد؟!

چنین خدایی آیا سزاوار ستایش و بندگی خالصانه نیست؟! من گنهکار روسیاه چگونه در برابر چنین خدایی قلدری می‌کنم و به علم و توانایی خودم می‌نازم!؟ وای بر من که ذرّه‌ای به غیر خدا دل ببندم در حالی که خداست یگانه معشوق و یگانه معبود همه مخلوقات جهان هستی اعم از انس و جن و اشیاء و حیوانات!


مطالب بیشتر:

گوهر نویس




مولای متقیّان علی علیه السلام  حضرت حق را اینگونه توصیف می‌فرماید:

هر چیز برابر او فرو افتاده و خوار است، و همه بدو ایستاده و برقرار. ... نیروى هر ناتوان، و پناه هر اندوهبار. هر که سخن گوید، سخن او شنود، و هر که خاموش باشد نهان او داند. ... بیم تنهایى نداشتى تا خلق را بیافرینى، و آنان را نیافریدى تا از ایشان سودى بینى. ... و آن که فرمان تو نبرد از قدرتت نکاهد، و آن که تو را مطیع باشد، بر ملک تو نیفزاید. ... و رهایى از تو جز به تو نیست، و در دست قدرت تو زمام هر جنبده اى است، و به سوى تو بازگشت هر آفریده اى است.


در نظر بگیرید کودکی که پدرش بر او غضب کرده و قصد کتک زدن او را دارد، کودک هم هیچ پناه‌گاهی ندارد، مادرش مرده ، خواهر و برادری ندارد، برای فرار از دست پدر چاره‌ای جز بازگشت به سوی پدر ندارد. دستانش را به دور پای پدر حلقه می‌کند و ناله سر می‌دهد. اینجاست که دل پدر به رحم می‌آید و خشمش فروکش می‌کند، دستی به سر کودکش می‌کشد و ...

این یک مثال فقط برای تقریب به ذهن بود، کار روزانه امثال من، گناه کردن و سرکشی کردن است، خداوند غضب می‌کند اما مهربانانه نه مثل آن پدر! خداوند می‌گوید توبه کن اما مهربانانه می‌گوید نه مثل آن پدر! وقتی بنده گنه‌کار دست به دامان ملکوتی خدا می‌برد و ناله می‌کند، خداوند او را در آغوش می‌گیرد و می‌گوید: بنده من خوش آمدی! من گنه‌کار چاره‌ای ندارم که از غضب خدا فرار کنم به سوی رحمت خدا، مثل فرار از پدر به سوی پدر!

گوهر نویس