گوهرنویس

سیری در امواج خروشان اقیانوس بی‌کران نهج البلاغه

گوهرنویس

سیری در امواج خروشان اقیانوس بی‌کران نهج البلاغه

گوهرنویس
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

قطعه‌ای از دعای ابوحمزه ثمالی:

اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَمْلَأ قَلْبِی حُبّا لَکَ وَ خَشْیَةً مِنْکَ وَ تَصْدِیقا بِکِتَابِکَ وَ إِیمَانا بِکَ

(خدایا از تو درخواست مى کنم که دلم را از محبّت و خشیتت، و باور به کتابت، و ایمان به وجودت، پر کنی.)

ابتدا باید دلمان را خالی کنیم، خالی از محبّت به دنیا، خالی از حرص و طمع و خالی از آرزوهای طولانی و هوس‌های تمام نشدنی. وقتی توخالی شدیم، حالا باید دلمان را ذرّه ذرّه پر کنیم از محبّت به خدا و اولیای خدا. باور و ایمان قلبی به خدا به همراه عمل خالصانه باعث می‌شود، بیشتر و بیشتر دوستش بداریم. وقتی عشق به خدا زیاد و زیادتر شد، تواضع و خشیّت وصف‌ناپذیر و لذت‌بخشی را تجربه خواهیم کرد. به امید رسیدن به این مقام عالی ان شاءالله

 

مطالب بیشتر:

عشقم به‏ تو واسطه‏‌ام به پیشگاه توست

تو دائم و دقیق نگاهم می‌کنی

گوهر نویس

بسم الله و بالله و فی سبیل الله

بهترین عملی که در شب‌های سرنوشت ساز قدر می‌توان انجام داد، اشک ریختن است. به هر بهانه‌ای که شده، اشک بریزیم و در درگاه عشق حقیقی ، خدای مهربان تضرع کنیم. اشک بریزیم به یاد مظلومیّت امیرمومنان علی علیه السلام ، به یاد لب‌های ترک ترک شده مولایمان اباعبدالله علیه السلام ، به یاد گناهان خودمان و ...

لحظاتی با نوحه مداح دلسوخته حاج جواد شکری به سینه بزنیم و همدیگر را دعا کنیم.

شب قدر و شب وصل و شب دیدار یار آمد

پس از آن بی‌قراری‌ها سحرگاه قرار آمد

 

 

 

 

گوهر نویس

قطعه‌ای از دعای ابوحمزه ثمالی:

إلَهِی إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ فَفِی ذَلِکَ سُرُورُ عَدُوِّکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّةَ فَفِی ذَلِکَ سُرُورُ نَبِیِّکَ وَ أَنَا وَ اللهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِیِّکَ أَحَبُّ إِلَیْکَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّکَ

(خدایا اگر مرا وارد دوزخ کنى این موجب خرسندى دشمن توست، و اگر مرا به بهشت وارد نمایى، این سبب خوشحالى‏ پیامبر توست، و من به خدا سوگند این را مى دانم، که دلشادى پیامبرت نزد تو، از خرسندى دشمنت محبوب‏‌تر است.)

به خدا سوگند می‌دانم که خوشحالی و لبخند شیرین پیامبرت حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله برایت خیلی محبوب‌تر از خوشحالی دشمنت است. خدایا با انداختن من در دوزخ، دشمن شادم نکن. می‌دانم لیاقت آتش را دارم اما تو مرا به پیغمبر محبوبت ببخش. خدایا در این شب آخر قدر، قدر و منزلتی برایم مقدّر کن که خودم دلم برای خودم بسوزد و دیگر طرف گناه نروم.

 

مطالب بیشتر:

 تا نچشی نمی‌فهمی!

 خودت را توی بغلش جا کن

 خدایا ما به تو خوش بینیم

 

 

گوهر نویس

قطعه‌ای از دعای ابوحمزه ثمالی:

ارْحَمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا غُرْبَتِی وَ عِنْدَ الْمَوْتِ کُرْبَتِی وَ فِی الْقَبْرِ وَحْدَتِی وَ فِی اللَّحْدِ وَحْشَتِی

(دراین دنیا به غربت، و به‌گاه مرگ به سختى جان دادنم، و در قبر به تنهایی ‏ام، و در لحد به هراسم رحم کن.)

خدایا تو اگر رحم نکنی، چه کسی می‌تواند؟  من که روی تخت غسالخانه مثل تیکه گوشتی ترسناک دراز به دراز افتاده‌ام و دستم از همه جا کوتاه است. دوستان و همسایه‌ها هم غافل از عاقبت کارم مرا غسل می‌دهند و روی دوش خود حمل می‌کنند و زیر خاک پنهانم می‌کنند که مبادا بوی گندم عالم و آدم را بگیرد و باعث انواع بیماری‌ها شود. خدایا به من رحم کن. من ضعیفم و وحشت زده!

 

مطالب بیشتر:

فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی

چون تنگدست شدید صدقه دهید!

همیشه ترک گناه آسان‌تر از توبه است

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

فَمَا لِی لا أَبْکِی، أَبْکِی لِخُرُوجِ نَفْسِی ، أَبْکِی لِظُلْمَةِ قَبْرِی، أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی، أَبْکِی لِسُؤَالِ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ إِیَّایَ. أَبْکِی لِخُرُوجِی مِنْ قَبْرِی عُرْیَانا ذَلِیلا حَامِلا ثِقْلِی عَلَى ظَهْرِی.

(پس مرا چه شده که گریه نکنم، گریه می ‏کنم براى بیرون رفتن جان از بدنم، گریه مى کنم براى تاریکى قبرم، گریه می ‏کنم براى‏ تنگى لحدم، گریه مى کنم براى پرسش دو فرشته قبر منکر و نکیر از من. گریه می ‏کنم براى درآمدنم از قبر عریان و خوار، درحالى که بار سنگینى را بر دوش مى‏کشم.)

مولای من، چرا گریه نکنم؟! باید زار بزنم. باید برای سرازیر شدن در گودال قبر گریه کنم. وقتی دستم از همه جا کوتاه است، این اشک‌ها می‌تواند دستم را بگیرد. روشنایی قبرم شود و مرا به آینده امیدوار کند. بله آینده!  زندگی حقیقی و واقعی آن طرف است که آینده ما را می‌سازد. هرگز نباید گمان کرد که ما در همین دنیا تمام می‌شویم. خدایا در این شب‌های قدر ، اشک‌ چشمی پرشور و گداز روزیم بگردان.

مطالب بیشتر:

فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی

زینب به جرم عشق اسیر شد!

 

گوهر نویس

قطعه‌ای از دعای ابوحمزه ثمالی:

انْقُلْنِی إِلَى دَرَجَةِ التَّوْبَةِ إِلَیْکَ وَ أَعِنِّی بِالْبُکَاءِ عَلَى نَفْسِی فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِی

( مرا به مقام توبه به پیشگاهت برسان، و برای گریه بر خویشتن مرا یارى ده، من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهاى باطل نابود ساختم.)

ای آقای من کمک کن برای خودم گریه کنم. کمک کن برای خودم زار بزنم. سر چیزهای خیلی کوچک به گریه می‌افتم و بی‌تابی می‌کنم اما نمی‌دانم چرا دلم برای خودم نمی‌سوزد. هی امروز و فردا می‌کنم ، تمام عمرم را به چیزهای بیهوده هدر دادم.

 

مطالب بیشتر:

خدایا تو در پرده نیستی

عشقم به‏ تو واسطه‏‌ام به پیشگاه توست

خدایا انگار مستم و نمی‌فهمم!

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْمُصْطَفَى وَ آلِهِ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

(اى آقاى من، محبت دنیا را از دلم بیرون کن، و میان من و مصطفى پیامبرت و خاندانش، بهترین برگزیدگان‏ از آفریدگانت و پایان‏بخش پیامبران محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) جمع کن.)

مولای من، ریشه دنیاپرستی را در وجود من بخشکان. نمی‌خواهم دلم بند دنیایی باشد که پر از ظلم و حق کشی و تجاوز و قتل است. بله شکی نیست که باید از همین پل دنیا استفاده کنیم تا به زندگی و سعادت ابدی برسیم. پس باید با توکل به خدا ، توسل و ارتباط قلبی با پیامبر گرامی و اهل بیت علیهم السلام ، حب دنیا و حب مال‌اندوزی را ار قلبمان پاک کنیم.

گذرگاه دنیا را تا حدی آباد کنیم که کارمان را برای زندگی واقعی و حیات واقعی آخرت آسان کند،  نه اینکه زنجیر به گردن‌مان بیفکند و به قعر جهنم ببرد.

مطالب بیشتر:

عشقم به‏ تو واسطه‏‌ام به پیشگاه توست

گلوله‌های داغ در قلب دشمن

عشق و عاشقی با محبوب

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

 بِنُورِکَ اهْتَدَیْنَا وَ بِفَضْلِکَ اسْتَغْنَیْنَا وَ بِنِعْمَتِکَ أَصْبَحْنَا وَ أَمْسَیْنَا ذُنُوبُنَا بَیْنَ یَدَیْکَ نَسْتَغْفِرُکَ اللهُمَّ مِنْهَا وَ نَتُوبُ إِلَیْکَ

(به نور تو هدایت شدیم، و به فضل تو بى نیاز گشتیم، و به نعمتت بامداد نمودیم‏ و شامگاه کردیم، گناهان ما پیش روى توست، خدایا از گناهانمان از تو آمرزش مى خواهیم، و به سوى تو باز مى گردیم.)

خدایا پرونده مان جلوی تو باز است. نمی‌توانیم حاشا کنیم؟ گردن ما ازمو باریک‌تر است. پاک کردن این پرونده پر از گناه کار توست.  

اگر چه مرتب پرونده سیاه من زیادتر می‌شود اما تو هرگز مرا از دیده رحمتت کنار نزدی، نعمت خودت را بر من مستمر ساختی؛ تو عزیزی و حلیمی.

تن خسته، پا شکسته، درها تمام بسته ... جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی

مطالب بیشتر:

فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی

کتاب و کرونا

زینب به جرم عشق اسیر شد!

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

کَلا یَا کَرِیمُ فَلَیْسَ هَذَا ظَنَّنَا بِکَ وَ لا هَذَا فِیکَ طَمَعَنَا یَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِیکَ أَمَلا طَوِیلا کَثِیرا إِنَّ لَنَا فِیکَ رَجَاءً عَظِیما عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا

(هرگز اى بزرگوار، چنین گمانى به تو نیست، و طمع ما درباره تو این چنین نمى باشد، پروردگارا، ما درباره تو آرزوى طولانى بسیارى داریم، ما نسبت به تو امید بزرگى داریم، از تو نافرمانى کردیم و حال آنکه امیدواریم گناه را بر ما بپوشانى.)

خدایا ما به تو خوش بینیم، به رحمت گسترده تو امیدوارم. بله می‌دانم که گنه‌کارم اما امیدم و حسن ظنّم به تو بیشتر است. ‌. آیا خلاف حسن نظر ما به تو اتفاق می‌افتد؟ هرگز هرگز! تو کریمی، حتی بدون درخواست کردن هم عطا می‌کنی. اما من نمی‌فهمم و معرفتم کم است.

مطالب بیشتر:

معرفی کتاب خون دلی که لعل شد

درباره گلوله‌های داغ

 

گوهر نویس

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ فَوَ عِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی لَوْ نَهَرْتَنِی مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِکَ

(اى گسترده آمرزش، اى گشاده ‏دست به رحمت، اى آقاى من به عزّتت سوگند، اگر مرا برانى‏ از درگاهت دور نخواهم شد.)

گاهی میروی طرف رفیقت، رفیقی که خیلی دوستت دارد، دستانش را از دو طرف کامل باز می‌کند و شما را در آغوش می‌گیرد. خدا باسط الیدین به رحمت است یعنی همین طور دستانش را تا آخر باز می‌کند پس خودت را توی بغلش جا کن. نفس عمیقی بکش ، آرامش عجیبی نصیبت می‌شود.

خدایا می‌دانم سزاوار این همه مهربانی تو نیستم. اما به عزتت قسم اگر مرا از در خانه ات برانی، من دست برنمی‌دارم چون تو دریای بی کران رحمتی و من می‌خواهم شناور شوم در آن.

مطالب بیشتر:

مرگ نزدیک است آماده باشیم!

آدمى در جهان نشانه است و تیرهاى مرگ بدو روانه

خدایا انگار مستم و نمی‌فهمم!

خدایا خودت مرا مدیریت کن!

 

گوهر نویس