گوهرنویس

سیری در امواج خروشان اقیانوس بی‌کران نهج البلاغه

گوهرنویس

سیری در امواج خروشان اقیانوس بی‌کران نهج البلاغه

گوهرنویس
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرار از خدا به سوی خدا» ثبت شده است

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:

أَنَا یَا سَیِّدِی عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ.

(من اى آقایم پناهنده به فضل توام، گریزان از تو به سوى توام)

خدایا پرونده‌ام سیاه و رویم سیاه، آمدم به درگاه تو چون جز تو پناهی ندارم. شده‌ام مثل بچه‌ای تُخس و ظلم که مادرش از دستش عصبانی شده و به دنبالش می‌کند. هیچ راه فراری ندارد. همه راه‌ها بسته است. وحشت زده و ناامید می‌شود. راهی ندارد جز اینکه به سوی دامن مادرش پناه ببرد. پای مادر را می‌چسبد و ناله می‌زند. خدایا می‌دانم که تو هزاران برابر و بلکه بیشتر از مادر به من مهربان تر هستی. پناه می‌برم به مهربانی و عفو تو. مرا در آغوش بگیر و ببخش.

 

با پای ز ره مانده و دستی کوتاه ........... من در پی عفو تو به راه افتاده ام

مطالب بیشتر:

فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی

کتاب و کرونا

زینب به جرم عشق اسیر شد!

گوهر نویس




مولای متقیّان علی علیه السلام  حضرت حق را اینگونه توصیف می‌فرماید:

هر چیز برابر او فرو افتاده و خوار است، و همه بدو ایستاده و برقرار. ... نیروى هر ناتوان، و پناه هر اندوهبار. هر که سخن گوید، سخن او شنود، و هر که خاموش باشد نهان او داند. ... بیم تنهایى نداشتى تا خلق را بیافرینى، و آنان را نیافریدى تا از ایشان سودى بینى. ... و آن که فرمان تو نبرد از قدرتت نکاهد، و آن که تو را مطیع باشد، بر ملک تو نیفزاید. ... و رهایى از تو جز به تو نیست، و در دست قدرت تو زمام هر جنبده اى است، و به سوى تو بازگشت هر آفریده اى است.


در نظر بگیرید کودکی که پدرش بر او غضب کرده و قصد کتک زدن او را دارد، کودک هم هیچ پناه‌گاهی ندارد، مادرش مرده ، خواهر و برادری ندارد، برای فرار از دست پدر چاره‌ای جز بازگشت به سوی پدر ندارد. دستانش را به دور پای پدر حلقه می‌کند و ناله سر می‌دهد. اینجاست که دل پدر به رحم می‌آید و خشمش فروکش می‌کند، دستی به سر کودکش می‌کشد و ...

این یک مثال فقط برای تقریب به ذهن بود، کار روزانه امثال من، گناه کردن و سرکشی کردن است، خداوند غضب می‌کند اما مهربانانه نه مثل آن پدر! خداوند می‌گوید توبه کن اما مهربانانه می‌گوید نه مثل آن پدر! وقتی بنده گنه‌کار دست به دامان ملکوتی خدا می‌برد و ناله می‌کند، خداوند او را در آغوش می‌گیرد و می‌گوید: بنده من خوش آمدی! من گنه‌کار چاره‌ای ندارم که از غضب خدا فرار کنم به سوی رحمت خدا، مثل فرار از پدر به سوی پدر!

گوهر نویس